شیوانیدن

لغت نامه دهخدا

شیوانیدن. [ شی دَ ] ( مص ) شیواندن. آمیختن و مخلوط کردن و بر هم زدن. || خمیر کردن و آمیختن آرد گندم و جز آن رادر آب. || رزانیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ). رجوع به شیوان و شیوانیدن شود.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م. ) نک شیبانیدن.

فرهنگ عمید

= شیبانیدن

فرهنگ فارسی

۱ - آمیختن برهم زدن ( عموما ). ۲ - آرد گندم و مانند آن را در آب و امثال وی آمیختن ( خصوصا ). ۳ - لرزانیدن.

ویکی واژه

نک شیبانیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عمیق
عمیق
سایکو
سایکو
مطلقه
مطلقه
دارک
دارک