شرباشرن

لغت نامه دهخدا

شرباشرن. [ ش َ ش َ رَ ] ( ترکی، اِ مرکب ) آغازکننده شر. مباشر شر. که شر انگیزد. که تواند شر آغازد. || مقدمةالجیش و هر اول فوج که اول بر مخالف آویزد و جنگ اندازد و این لفظ ترکی است. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). پیش جنگ. ( فرهنگ نظام ):
آغاز ملاقات بتان کن به هوس
شرباشرن مصاحبت حرص و هواست.سعید اشرف.از پی جنگ چو چشمش صف مژگان بندد
فتنه شرباشرن و فوج نگاهش طرح است.میر صیدی.

فرهنگ فارسی

آغاز کننده شر مباشر شر که شر انگیزد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت