زنبیر

لغت نامه دهخدا

زنبیر. [ زَم ْ ] ( اِ ) ظرفی باشد که آنرا از حصیر بافند و دو دسته بر آن نصب کنند و گوشت و برنج و امثال آن در آن گذارند و از جایی به جایی برند. ( برهان ) ( آنندراج ). زنبیل. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). مِحفَد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به زنبیل شود.
زنبیر. [ زِم ْ ] ( ع اِ ) درختی است مانند چنار. || انجیر حلوانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) سبدی بافته از نی بوریا یا ترکه چوب و یا برگ خرما که در آن چیزها نهند و از جایی بجایی برند زنبیر.
درختی است مانند چنار یا انجیر حلوانی

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
موزون یعنی چه؟
موزون یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز