زقیه

لغت نامه دهخدا

( زقیة ) زقیة. [ زَق ْ ی َ ] ( ع اِ ) ( از: «زق ی » ) بانگ و فریاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
زقیة. [ زُق ْ ی َ ] ( ع اِ ) ( از: «زق ی » ) توده دراهم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). توده دراهم و جز آن. ( از اقرب الموارد ).
زقیة. [ زَق ْ قی ی َ / زُق ْ قی ی َ ] ( ع اِ ) ( از: «زق ق » ) موی بریده منسوب است به سوی زِق که پوست بریده موی باشد. یقال: حلق رأسه زقیة؛ ای کأنه جُلد مزقق. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

موی بریده منسوب است بسوی زق که پوست بریده موی باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز