دیر گوارد

لغت نامه دهخدا

دیرگوارد. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) دیرگذار. عسر الانهضام. بطی ءالهضم. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

دیر گذار. عسر الانهضام.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار
روزگار
خیر
خیر
ارق ملی
ارق ملی
هورنی
هورنی