دیر کشیدن

لغت نامه دهخدا

دیر کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) امتداد. به درازا کشیدن. ادامه یافتن. زمان بسیار گرفتن؛ صحبت آن دودیر کشید. ( یادداشت مؤلف ): دیگر روز با من خالی داشت این خلوت دیری بکشید. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

امتداد. به دراز کشیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال اعداد فال اعداد فال آرزو فال آرزو فال چوب فال چوب