خلواره

لغت نامه دهخدا

خلواره. [ خ ُل ْ رَ / رِ ] ( اِ ) آتش گَوَن و بُتَه که پس از پختن نان در تنور نانوایی و غیره ماند و فقراء از آن آتش برایگان برای خود برگیرند گرم داشتن کرسی یا خانه را. صَلَه. صابی. خاکستر گرم با خرده های آتش. ( از یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

آتش گون و بته که پس از پختن نان در تنور نانوایی و غیره ماند و فقرائ از آن آتش برایگان برای خود بر گیرند گرم داشتن کرسی یا خانه را صله.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سنی چوخ ایستیرم
سنی چوخ ایستیرم
فراخوانی
فراخوانی
جام
جام
سایکو
سایکو