حشیش بزرقطونا

لغت نامه دهخدا

حشیش بزرقطونا. [ ح َ ؟ ]( ع اِمرکب ) بنکو. اسپغول. اسفرزه. اسپرزه. قارانی. یارق. فسلیون. برغوثی. اسفیوش. بقله مبارکة. ختل. حشیشةالبراغیث. صاحب اختیارات گوید: به پارسی ورق بنکو گویند و در قوت نزدیک به گشنیز تر بود و بهترین وی تازه و تر بود. حرارت بنشاند و بر ورمهای گرم طلی کردن سود دهد و عصاره تر وی جهت نفث الدم نافع بود.

فرهنگ فارسی

بنکو اسپغول اسفرزه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مجال یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز