بنظیان

لغت نامه دهخدا

بنظیان.[ ب ِ ] ( ع ص، اِ ) زن بدخوی بی شرم زبان دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اعتلا
اعتلا
استیصال
استیصال
توحید گوی
توحید گوی
اسرار کردن
اسرار کردن