تمغا زدن

لغت نامه دهخدا

تمغا زدن. [ ت َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به اصطلاح ارباب دفاتر ایران دریدن گوشه فرد را گویند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ):
تأثیر، مگو از نظر افتاده یارم
تمغا نزند ناظر شه باطله بسیار.محسن تأثیر ( از بهار عجم ) ( آنندراج ).ناظر متصدی کل کارخانجات پادشاهی که آن را در هندوستان خانسامان گویند و باطله بمعنی فرد باطل است چنانکه گذشت. ( بهار عجم ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

به اصطلاح ارباب دفاتر ایران دریدن گوشه فرد را گویند.

جمله سازی با تمغا زدن

گرفتم آنکه ز تمغا و نقص و کسر حقوق مرا هزار و دو صد گونه سود خواهد بود
تَمغالی (به قزاقی: Тамғалы) منطقه‌ای است با سنگ‌نگاره‌های باستانی و جزء میراث جهانی یونسکو در قزاقستان است. نام تمغالی مشتق از واژه ترکی/مغولی تمغا به معنی نشان و مُهر است.
ج - متصرفى تمغاها: اين مقام، عهده دار تمغا (ماليات، تجارت، كسب و پيشه ) بود و مى بايد در ضبط اموال تمغا و استيفاى حقوق از تجار اهتمام و عوايد آن را صرف پرداخت وجه بروات ديوان بزرگ نمايد.
غير از خراج (ماليات اراضى ) در حكومت آق قويونلو، ماليات تجارت و پيشه ورى كه تمغا گفته مى شد، متداول گرديد كه مقدار آن در شهرها و بنابر موقعيت ها تفاوت داشت (316).
7 - تمغا: مالياتى بود، كه از كارهاى صنعتى، بازرگانى و كلى و جزيى فروشى وصول مى شد، مجموع ماليات شهرى، رقم عمده اى را در مجموع درآمد دولت مغول تشكيل مى داد.
عشق تمغای سیه کرد مرا بر رخ زرد تا بخون آل کند چشم من آن تمغا را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انکار کردن
انکار کردن
کونی
کونی
اعتبار
اعتبار
هیت
هیت