بداغر

لغت نامه دهخدا

بداغر. [ ب َ اُ غ ُ ] ( ص مرکب ) مشؤوم. بدآغال. بدآغار. ( یادداشت مؤلف ). نامبارک. بدشگون.

فرهنگ عمید

۱. شوم، نامبارک، بدشگون.
۲. بدخو، بدخلق، اخمو.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نامبارک شوم بدشگون.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اصرار
اصرار
رساله
رساله
علامت
علامت
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن