انحسام

لغت نامه دهخدا

انحسام. [ اِ ح ِ ] ( ع مص ) بریده گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انقطاع. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بریده گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت