انجیره گذار

لغت نامه دهخدا

انجیره گذار. [ اَ رَ / رِ گ ُ ] ( نف مرکب ) در نوردنده انجیر. ( یادداشت مؤلف ):
ای کیر من ای کیر تو انجیره گذاری
سرگین خوری وقی کنی و باک نداری
ریچاله گری پیش گرفتی تو همانا
بخیره ( ؟ ) در شیر بری کامه برآری
ابوالعلاء شوشتری ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 451 ).

فرهنگ فارسی

در نوردنده انجیره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بی عرزه
بی عرزه
آراسته
آراسته
ممنون
ممنون
مهوا
مهوا