امان جستن

لغت نامه دهخدا

امان جستن. [ اَ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) زنهار خواستن. امان طلبیدن:
گر ز دیو نفس میجویی امان
رو نهان شو چون پری از مردمان.شیخ بهایی.

فرهنگ فارسی

زنهار خواستن امان طلبیدن

جمله سازی با امان جستن

او از مرداد ۱۳۴۹ تا خرداد ۱۳۵۰ به عنوان «مسئول هماهنگی‌ها و فعالیت‌های سازمان در خارج از کشور» در پاریس، بیروت، امان و سوریه اقامت داشت و در اردوگاه‌های فتح، دوره‌های آموزشی تیراندازی و ساختن مواد منفجره را گذراند.
به علاوه اجبار و اكراه در عقيده معنى ندارد ولى در برنامه هاى عملى كه ضامن خير وسعادت انسان است چه مانعى دارد كه با اجبار مردم را به آن وادار كنند، آيا اگر كسى رابه اجبار وادار به ترك اعتياد و يا رفتن از راه امن و امان و خوددارى از راه خطرناك كنندعيب دارد؟
به تیر غمزه و تیغ نگاه و خنجر ناز امان نداد به یک چشم زد شهیدم کرد
بدین حریم اگر طیر و وحش امان گیرند خدای عز و جل صیدشان حرام کند
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
جنگ از سويى توام با فدا شدن، خرابى، زيان، تلفات، خسارات مالى و جانى وايجاد مشكلات، و از جانب ديگر گاهى سرنوشت كشور،استقلال ميهن و حفظ مكتب در گرو آن و مبارزه بى امان با دشمنان قسم خورده اسلام و كشورمى باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ترغیب یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز