گردن گلابی

لغت نامه دهخدا

گردن گلابی. [ گ َ دَ گ ُ ] ( ص مرکب ) آنکه گردنی دراز و باریک دارد. || سخت نحیف، لاغر و نزار.

فرهنگ فارسی

۱ - آنکه گردنی دراز و باریک دارد. ۲ - بسیار لاغر.

جمله سازی با گردن گلابی

حوران بهشتی که ندارند گلابی بر خویش فشانند گداز نفس ما
یقین دانم که نبود شاه خواهان که گل گردد گلابی در سپاهان
گلابی پاش بر دلق وجودم چو گل آغشته پود و تار او کن
بازآ که گلابی دو چشمم بی روی تو از گلاب خالی ست
مگر داری ز سوز عشق تابی که میریزد ز گلبرگت گلابی
سهی سرو از دو نرگس ژاله انگیخت گلابی چند بر برگ سمن ریخت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی