کرکسی کردن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با کرکسی کردن
آن کرکسی که هست تنش همچوکوه قاف بر شاخهٔ درخت جحیم آشیان او
از هوا شد سوی بالا او بسی لیک بر گردون نپرد کرکسی
نه بازی که صیاد شاهان شوی برو سوی مردار چون کرکسی
کرکسی از پا درافتد ما ز سر افتادهایم یک زمین و آسمان از ماست تا فتادگی
آنجا که دوست جلوه طاووس می کند هر پشه پیش دیده عشاق کرکسی ست