کبوتر بان

لغت نامه دهخدا

کبوتربان. [ ک َ ت َ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) پرورنده و تربیت کننده کبوتران. نگهبان کبوتران. || کبوترباز. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به کبوترباز شود.

فرهنگ فارسی

پرورنده و تربیت کننده کبوتران

جمله سازی با کبوتر بان

بقای قمری و عمر کبوتر ار خواهد قرارگاه قفس را بلند فرماید
درد دلم ببین که دلم وصل جوی اوست آه ای کبوتر از دل سیمرغ جوی من
نیست دیاری ‌که سوی آ‌ن نبرد بخت نامهٔ فتح ترا بسان‌ کبوتر
هرجا که برد نامه‌ام از معنی رنگین یاد از پر طاووس دهد بال کبوتر
فارغ است از غم عالم دل آزاده ما در حرم وحشت صیاد کبوتر نکشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
تعداد یعنی چه؟
تعداد یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز