همای بیضه ٔ دین
فرهنگ فارسی
جمله سازی با همای بیضه ٔ دین
ای سایه الهی ظل همای زلفت جانها اسیر چشمت، سرها فدای زلفت
راوی، بدرد گفت دریغا که آن همای زین آستان پرید و مرا آشنا نماند
بال پرواز سبکروحی ندارد جز فنا آشیان گیرد همای مطلب از اوج عدم
دل وصل تو میخواست، قضا گفت آری این جغد کنون سرِ همایی دارد
همای همت او فرخ و همایون است به شرق دارد پر و به غرب دارد بال