نسیه فروش
فرهنگ فارسی
جمله سازی با نسیه فروش
دلی که نقد کند نسیه قیامت را به فکر یار قیامت خرام ما افتد
ز مرگ نسیه چه چون برگ بید می لرزی؟ ز مرگ نقد بیندیش، زینهار مخسب
در نسیه آن جهان کجا بندد دل آن را که بنقد اینجهانش تویی؟
گفت: چون زن کنم ز نسیه و نقد افگنند اخترم بعقده ی عقد
سه گونه عیب نگردد به گرد وعده او یکی خلاف و دوم نسیه و سوم فردا
آنرا که به نقد از سرکوی تو بهشت است جیفست که بر نسیه ی عقبی بنشیند