نافه ٔ اهو

لغت نامه دهخدا

( نافه آهو ) نافه آهو. [ ف َ / ف ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) ناف مشکین آهو. نافه:
خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر او
شیرمردان را از نافه آهو کم نیست.خاقانی.هنرت مشک نافه آهوست
چه عجب مشک درد سر زاید.خاقانی.نافه آهو شده ست ناف زمین از صبا
عقد دوپیکر شده ست پیکر باغ از هوا.خاقانی.نیفه روبه چو پلنگی به زیر
نافه آهو شده زنجیر شیر.نظامی.رجوع به نافه شود.
|| کنایه از موی خوشبوی باشد که زلف و کاکل معشوق است.( آنندراج ). رجوع به نافه شود.

فرهنگ فارسی

( نافه آهو ) ناف مشکین آهو

جمله سازی با نافه ٔ اهو

گهی که وقت علاج دماغ من باشد نسیم در یمن و نافه در ختن باشد
شب در خم اندیشه‌ ی ‌گیسوی تو بودم فکرم گرهی خورد که یک نافه ختن شد
از آن پس نافه‌های چین طلب کرد حریر و دیبه رنگین طلب کرد
بازمی‌داردت از هرزه‌دوی کسب کمال نافه چون پخته شد از همرهی آهو ماند
هرگز ز گل و مشک نیفتاد به صحرا زین بوی که از نافه به صحرا سمن آورد
از رهگذر خاك سر كوى شما بود هر نافه كه در دست نسيم افتاد (420)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محتمل
محتمل
پاداش
پاداش
خویش
خویش
استیصال
استیصال