ماهوی خورشید

لغت نامه دهخدا

ماهوی خورشید. [ ی ِ خوَرْ/ خُرْ ] ( اِخ ) پسر بهرام نیشابوری یکی از دستیاران ابوالمنصور المعمری در گرد کردن شاهنامه منثور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقدمه شاهنامه ابومنصوری، بیست مقاله قزوینی ج 2 صص 24-45 شود.

فرهنگ فارسی

پسر بهرام نیشابوری

جمله سازی با ماهوی خورشید

عبیر افشاند بر ماهِ شب‌افروز به شب خورشید می‌پوشید در روز
ای ز خورشید جمالت ماه را شرمندگی با گدایان تو شاهان در مقام بندگی
آه بلندی از جگر رشک می کشم خورشید بوسه چند بر آن آستان زند
تیغش شنگرفت سود بر فلک لاجورد فکرش خورشید را بر رخ زنگار زد
کرا مجال؟ بنزدیکی توای خورشید که تاب دیدن خورشید هم زدور آرد؟
سهی سرو خورشید را سجده برد به گلبرگ روی زمین را سترد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز