مات زدن

لغت نامه دهخدا

مات زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) مات شدن و ساکن ماندن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). حیران شدن. سرگشته شدن. رجوع به مات و ماده بعد شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) حیران شدن سرگشته شدن.
مات شدن و ساکن ماندن

جمله سازی با مات زدن

تو رخ به رخ نه و از شاه مات ایمن باش که من به دولت وصل تو عرصه برچینم
زاردی بهشت برد تموز عدم حیات خرداد مانده زآذر مرداد هجر مات
منزل فقر ترا خانه مات آمد و هست عشق شاهی که از آن خانه بدر نگذارد
چون مات برد ماست همه کس حریف ماست وانجا که نیستیست همه عین هست ماست
تا در طلب مات همی کام بود هر دم که برون ز ما زنی دام بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فاک یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز