فروتر امدن

لغت نامه دهخدا

( فروتر آمدن ) فروتر آمدن. [ ف ُ ت َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) پائین تر آمدن. رجوع به فروتر شود. || نزدیک شدن: ای شیخ ! فروتر آی که سخن توفهم نمی کنم. ( تذکرة الاولیاء ). رجوع به فروتر شود.

فرهنگ فارسی

( فروتر آمدن ) پایین تر آمدن

جمله سازی با فروتر امدن

يعنى: مقام هيچ بنده اى بالاتر از آن نيست كه ديگران او را به تقوى سفارش نكنند و مقامهيچ بنده اى فروتر از آن نيست كه ديگران را به تقوا وادار نكند. اينك من تو را به تقواو بيم از خداى منان، توصيه مى كنم.
کسی که با فروتر از خود ستیزد، هیبت خود کاهد، کسی که با زبردست خود ستیزد، مغلوب شود و آن کس که با همگی خود ستیزد، پشیمان شود.
ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ (۵) آن گه او را فروتر همه فروتران کردیم.
انسان در هيچ شاءنى از شئون خود حتى در بندگى نيزمستقل نيست و هرگز جاى اين توهم نيست كه گرچه بشر در هيچ يك از امور عادى خوداستقلال ندارد، اما در بندگى مستقل است؛ زيرااستقلال در بندگى، تفويض ‍ است كه در بطلان، همتاى جبر يا فروتر از آن است.
حكيمى گفته است: شايسته است كه زن در چهار چيز فروتر از مرد بود: سن و قد وثروت و تبار.
بر اوج طارم جاهش که با عرش است هم زانو فروتر پایه اش باشد بر تبت برتر از کیوان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت