غالیه بخش

لغت نامه دهخدا

غالیه بخش. [ ی َ / ی ِ ب َ ] ( نف مرکب )غالیه بار. آنچه بوی خوش دهد: نفحات گلزارش غالیه بخش زلف عروس. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 28 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه غالیه پاشد غالیه بخش. ۲ - بوی خوش دهنده.

جمله سازی با غالیه بخش

فرق کردن نتوان سرو سهی را ز قدش گر به فرقش بود از غالیه تر کاکل
نرگست از غالیه صدتیر دارد در کمان لاجرم گلبرگ تو در زیر مشکین جوشنست
در دلم می گذرد کاین دم جان پرور صبح زان دو مشگین رسن غالیه سا می آید
فراز سرو و گلت سایبان مشکین بس رقم ز غالیه بر عارض چو ماه مکن
روی ترا به غالیه کردن چه حاجتست او را چنانکه هست بدو دست بازدار
به تحفه از بر مشاطگان او هر دم برند غالیه حوران برای زیب جمال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تزویر
تزویر
انس
انس
پوزیشن
پوزیشن
علامت
علامت