عروس درپرده

لغت نامه دهخدا

عروس درپرده. [ ع َ دَ پ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) دوایی است که آن را کاکنج گویند. تخم آن را تا هفت روز هر روز هفت عدد هر زنی که بخورد هرگز آبستن نگردد. ( برهان ) ( آنندراج ). کاکنج.( منتهی الارب ). حب اللهو. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). گیاهی است که میوه سرخ رنگ دارد. عروس پرده. عروس پشت پرده. عروسک پس پرده. رجوع به کاکنج شود:
به مُرز بی رزتو مرغکی درون بپرید
سرش به لعلی همچون عروس درپرده.سوزنی.

جمله سازی با عروس درپرده

گرچه روشن کرد صبح دولتش آفاق را صائب از بخت سیه درپرده شامم هنوز
همدمی چون ذکر حق درپرده دل حاضرست خلوتی چون رو دهد از مردمان، تنها مباش
دامن دشت جنون ارزانی مجنون که من لیلی خود را نهان درپرده دل یافتم
نگردد دزد را تاریکی شب مانع دزدی همان دل می برد درپرده خط خال هندویش
جهان بی‌جلوه مدهوش است هم درپرده توفان ‌کن که می‌ترسم تحیر گردش از ایام بردارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس ننه یعنی چه؟
کس ننه یعنی چه؟
ارین یعنی چه؟
ارین یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز