شیر انداز

لغت نامه دهخدا

شیرانداز. [ اَ ] ( نف مرکب ) شیرافکن. آنکه شیر را بر زمین اندازد. || کنایه از مردم دلیر و بهادر و شجاع است. ( از برهان ).
شیرانداز. [ اَ ] ( نف مرکب ) پستانی که پر از شیر باشد و از آن قطره قطره شیر بچکد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از پستان پرشیر است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

پستانی که پر از شیر باشد و از آن قطره قطره شیر بچکد.

جمله سازی با شیر انداز

💡 بیا و تازه خدنگی برین خراب انداز مرا به خاک و دلم را در اضطراب انداز

💡 گهی زعنبر خط، عود تر در آتش نه گهی زپسته، نمک در دل کباب انداز