شکستگی ـ خردشدگی

فرهنگستان زبان و ادب

{comminuted fracture} [ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن استخوان شکسته چند تکه شود

ویکی واژه

نوعی شکستگی که در آن استخوان شکسته چند تکه شود.

جمله سازی با شکستگی ـ خردشدگی

بخشی از آب نشت کرده از سد لار از طریق چشمه‌هایی در شمال و در مازندران از کوه خارج می‌شود و در چند ماه به استفاده کشاورزی می‌رسد و در سایر ماه‌ها به دریا می‌ریزد. محل فرار آب تکیه گاه راست سد است و عوامل زمین‌شناسی نظیر فعالیت‌های آتشفشانی و خردشدگی (سنگ آهکی بستر) باعث افزایش گذرگاه‌های جریان آب در آن شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سعادت
سعادت
زرگری
زرگری
مکان
مکان
تعداد
تعداد