ز روی لطف بنه دست بر دل ریشم ببین چه می کشم از دست این سپهر کهن
سپهر خدمت درگاه تو بطوع و بطیع بروزی اندر بیش از هزاربار کند
زمان تا زمان از سپهر بلند به فتح دگر باش فیروزمند
گر شمال خشم او بر دایرهٔ گردون زند پر شکن گردد سپهر آبگون چون بوریا
بلی چهگونه نگردد زمانهاش ممنون بلی چهگونه نباشد سپهر منتدار