دیو کلوخ

لغت نامه دهخدا

دیوکلوخ. [ وْ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کلوخهای بزرگ را گویند که در وقت شیار کردن از زمین برخیزد و بر اطراف ریزد. ( برهان ) ( آنندراج ). کلوخهای گنده بزرگ را گویند که از زمین شیار کرده باشند و از آن دشوار گذر توان نمود. ( جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کلوخ بزرگ

جمله سازی با دیو کلوخ

ولیک ملک مقرر نصیبه خردست که امن و خوف نداند کلوخ و سنگ و جماد
ای پندگوی، شیفته را چون نماند سنگ خلقی رها کنش که کلوخ جفا زند
چو سبزه سبز شود چون کلوخ در صحرا از آب لطف تو چون خاک اگر شود تر سنگ
بکشم ز چشم دیده ز برای آنکه جان را چه کند چنین کلوخی به گذر گه خیالت
کلوخ و سنگ چه داند بهار را چه اثر بهار را ز چمن پرس و سنبل و شمشاد
هر که با این قوم باشد راهبست که کلوخ و سنگ او را صاحبست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز