دیر مران

لغت نامه دهخدا

دیر مران. [ دَ رِ م ُرْ را ] ( اِخ ) مثنای مرست و آن که در حجاز است مَران است. خالدی گوید: این دیر نزدیک دمشق بر تپه ای است که مشرف بر مزارع زعفران و باغهای زیباست. بنای این دیر ازگچ ساخته شده و از سنگهای رنگارنگ مفروش شده دیری بزرگ است و در آن راهبان بسیارند. ( از معجم البلدان ).بنام دیر قدیم نیز خوانده میشده در سوریه نزدیک دمشق. دیری بزرگ بود و در عهد بنی امیه رونق داشت و در اطراف آن قریه ای بنا شد. ولیدبن عبدالملک در آنجا درگذشت ( 96 هَ. ق. ). احتمالا ولیدبن یزید آنجا را اقامتگاه خود قرار داد. و آن را دیر سمعان هم خوانده اند. ( از دائرة المعارف فارسی ). رجوع به دیر سمعان شود.
دیر مران. [ دَ رِ م ُرْ را ] ( اِخ ) دیری است بر بالای کوهی مشرف بر کفر طاب ( در شمال سوریه ) نزدیک معرة و گویند که قبر عمربن عبدالعزیز در این دیر و زیارتگاه است ( نه در دیر مران سابق الذکر نزدیک دمشق ). ( از معجم البلدان ). و این دیر را دیر سمعان هم خوانده اند. ( دائرةالمعارف فارسی ).

جمله سازی با دیر مران

💡 تگ مران درکش عنان مستور به هر کس از پندار خود مسرور به

💡 از در خویش مران رحم کن از بهر خدا که من آنجا به طفیل سگ آن کوی تو ام

💡 تو بر باد این جنگ کشتی مران چو دانی که آمد سپاهی گران

💡 مران از خود چو آوردم به تو رو کز این ابرو تو محراب دعایی

💡 ای صاحب اجل که روی در قفای دل رخش امل مران که اجل در قفای تست

💡 هین مران از روی خود او را بعید آنک او یک‌باره آن روی تو دید

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خویشان یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز