دوش جنبان

لغت نامه دهخدا

دوش جنبان. [ جُم ْ ] ( نف مرکب ) آنکه شانه ها و اطراف وی می لرزد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آنکه شانه ها و اطراف وی می لرزد.

جمله سازی با دوش جنبان

سواساز پروانه یا پانتوگراف بدین گونه عمل می‌کند که سازوکار فرمان مایه جنبش تیغه‌های جنبان که به گونه قیچی در کنار هم هستند به سوی تیغه ایستا رفته و آن را به صورت کاملاً چفت شده در بر می‌گیرد.
سواساز پروانه یا پانتوگراف بدین گونه عمل می‌کند که سازوکار فرمان مایه جنبش تیغه‌های جنبان که به گونه قیچی در کنار هم هستند به سوی تیغه ایستا رفته و آن را به صورت کاملاً چفت شده در بر می‌گیرد.
طوفان اگر ساکن بدی گردان نبودی آسمان زان موج بیرون از جهت این شش جهت جنبان شود
در تهران آيه الله ميرزا حسن آشتيانى و آيه الله شيخفضل الله نورى كه هر دو از شاگردان ميرزاى شيرازى بودن رهبرى قيام را در دستداشتند و البته سلسله جنبان همه اين حركتها ميرزاى شيرازى بود.
بی توگفت و گو نخواهم بهر ناله در رهت چون درآیم در دهان جنبان زبانی مانده
آفتابی تو ز موکب گرد تو ساکن سپهر آسمانی تو به مرکب زیر تو جنبان زمین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیقه یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز