دروغ ازمودن

لغت نامه دهخدا

( دروغ آزمودن ) دروغ آزمودن. [ دُ زْ / زِ دَ ] ( مص مرکب ) به دروغ گوئی پرداختن. دروغ گفتن:
دروغ آزمودن ز بیچارگی است
نگوید کرا در هنر بارگی است.اسدی.

فرهنگ فارسی

( دروغ آزمودن ) به دروغ گوئی پرداختن دروغ گفتن

جمله سازی با دروغ ازمودن

آنان و پدرانشان هيچ علمى به اين سخن (يا به خداوند) ندارند. اين كلمه اى كه از دهانشان بيرون مى آيد، تهمت بزرگى است و جز دروغ نمى گويند.
امام عسكرى (عليهالسلام ) مى فرمايد: جعلت الخبائث كلها فى بيت وجعل مفتاحها الكذب: تمام پليديها در اطاقى قرار داده شده، و كليد آن دروغ است.
اى پسر زن كبود چشم، تو مرا خواهى كشت يا وليد؟ به خدا قسم دروغ گفتى و گناهكارشدى. اين بگفت و از نزد وليد بيرون رفت.
2 ابليس دشمن اوست وچه بسا با سوگند و وعده هاى دروغ، انسان را فريب دهد.
فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (۱۱) ویل آن روز دروغ زن گیران را.
با دیده کس فروغ تو بیند زهی دروغ کین نور دیده نیز فروغی ز روی تست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال کارت فال کارت