خوش تابی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خوش تابی
(رشته تابی از تعلق هست تا در گردنت در پی عیسی عبث پا همچو سوزن می کشی)
هر لحظه به رغم من در زلف دهد تابی با تاب چنان زلفی من تاب نمیآرم
بحر محیط آبی از جوی رحمتش مهر منیر تابی از روی انورش
هی بر آتشم آبی درد باده با تابی شعله از دلم برخواست ساقیا بیا هی هی
ز بی تابی کند هر لحظه صرصر برای ماتم او خاک بر سر
نیست بی تابی برای وصل او ما را سلیم موج دریا را نباشد بهر ساحل اضطراب