لغت نامه دهخدا
خلاص بخشیدن. [ خ ِ /خ َ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) رهایی بخشیدن. خلاصی بخشیدن.
خلاص بخشیدن. [ خ ِ /خ َ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) رهایی بخشیدن. خلاصی بخشیدن.
رخنه در خانه یا شکاف
💡 اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست
💡 تا درم دارد ندارد جز به بخشیدن هوس تا عدو دارد ندارد جز بکوشیدن هوا
💡 چونگ کینگ از استان سیچوان جدا شد و در مارس ۱۹۹۷ به یک شهرداری در سطح استان تبدیل شد. به منظور سرعت بخشیدن به توسعه آن. همچنین امید میرفت مناطق نسبتاً فقیرنشین غربی چین نیز توسعه یابد.
💡 این کمیسیون از نمایندگان پارلمانهای کشورهای عضو مرکوسور تشکیل شدهاست و برای اجرای تصمیمهای گرفته شده از سوی مرکوسور که شامل هماهنگی قانون گزاری کشورهاست، مسئول سرعت بخشیدن به شیوههای ملی داخلی است و هماهنگی در داخل کشورها را انجام میدهد.
💡 حفاظت و بهبود بخشیدن ارزشهای طبیعی، به واسطه: در هم آمیختگی با طبیعت وحشی و حیوانات، توجه به شرایط سبز و آبی، جمعآوری آب باران و بازیافت آب شیرین، بازیافت مؤثر ازفاضلاب و به کارگیری آن