جز مغز سر بره بر آن خوان نشود صرف هرچند شکم سیر شود انسی و جان را
با نان خلق، نانخورش منت است و بس از خوان لطف روی بی منتم بده
بی اندازه زآن کاسه و خوان و جام بسازید وزین کرد و زرین ستام
میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
از خوان قضا قسمت ابنای جهان را بی همت دارای جهان هیچ ندادند
به همین مژده ز خوان کرمت خوشنودم که غم عشق تو شد روز ازل قسمت من