خانگی محال

لغت نامه دهخدا

خانگی محال. [ ن ِ م َ حال ل ] ( اِ مرکب ) جنده خانه. زناخانه. فاحشه خانه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جنده خانه زناخانه

جمله سازی با خانگی محال

4-   قانون ساماندهی و حمایت از مشاغل خانگی از دیگر مصوبات این مجلس جهت کاهش فقر بوده است.
ال‌جی الکترونیکس محصولات گوناگونی در زمینه‌های مختلف دارد که اغلب آنها مربوط به لوازم خانگی هستند.
ای هواخواهانِ ایران نوبتِ مردانگی است پای غیر آمد میان نی وقت جنگِ خانگی است
زاهدا، تعویذ خود ضایع مکن بر من، از آنک عشق من ضایع نخواهد شد که دیو خانگی ست
یهودیان اجازه نخواهند داشت که زنان آلمانی کمتر از ۴۵ سال سن را به عنوان کارگر خانگی استخدام کنند.
گفتم آن شیخ مزور در چه تدبیر است، گفت گاه صید خانگی گه صید بازاری کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گده
گده
ملس
ملس
مریم
مریم
اعتلا
اعتلا