خار خوشه

لغت نامه دهخدا

خارخوشه. [ رِ ش َ / ش ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) خاری که بر خوشه نباتات روید. خاری که بر گیاه میروید. سَفی ̍. ( منتهی الارب ). شَعاع. ( منتهی الارب ). مَرق. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

خاریکه بر خوشه نباتات روید خاریکه بر گیاه میروید سفی.

جمله سازی با خار خوشه

در حال حاضر باشگاه فوتسال سن‌ایچ در لیگ برتر فوتسال ایران و باشگاه فوتبال خوشه طلایی ساوه در لیگ آزادگان حضور دارند.
می رساند بال و پر از خوشه صائب دانه ام در ضمیر خاک اگر یک چند پنهان مانده ام
امام فرمود: خداوند گشايش دهد. پس گدا رفت و برگشت و گفت: همان خوشه انگور رابدهيد.
خوشه گوهر عوض داد و همان شرمنده است قطره چندی که ابر ما ازین دریا گرفت
کوکب اقبال (صامت) از سعادت کرد یاری تا به دور خرمن آل پیمبر خوشه‌چین شد
به هم چون خوشه پیوسته است صائب دانه دلها که می سوزد که دود از خرمن ما برنمی خیزد؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس کش
کس کش
ضمیمه
ضمیمه
اعتبار
اعتبار
فال امروز
فال امروز