تهم زاده

لغت نامه دهخدا

تهم زاده. [ ت َ / ت َ هََ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) پهلوان نژاد که از نژاد قوی زاده باشد:
به نزدیک شنگل فرستاده بود
همانا که شاه تهم زاده بود.فردوسی.

فرهنگ فارسی

پهلوان نژاد که از نژاد قوی زاده باشد

جمله سازی با تهم زاده

چه فتادت که درین چاه بلا افتادی؟ آدمی زاده ای، اما بصفت دد شده ای
شگرفانند یکسر بالغ و بکر به تایید الهی زاده از فکر
پادشه زاده محمد، که ازو نام گرفت پادشاهی، چو ز نام پدرش شرع شعار
همین مدبر که بختش پشت داده چو دود از آتش بر سنگ زاده
فرامرز را گفت ز آن پس پدر که ای پهلوان زاده پر هنر
ای مطرب خوش آهنگ چون ساز میکنی چنگ جز این غزل نخوانی پیش امیر زاده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اوراکل فال اوراکل فال حافظ فال حافظ فال قهوه فال قهوه