لغت نامه دهخدا
تنعم راندن. [ ت َ ن َع ْ ع ُ دَ ] ( مص مرکب ) خوشگذرانی کردن. در ناز و نعمت زیستن. در آسایش وفراغ بال بسر بردن. خوش بودن در زندگی:
سیه نامه چندان تنعم براند
که در نامه جای نوشتن نماند.( بوستان ).رجوع به تنعم و دیگر ترکیبهای آن شود.
تنعم راندن. [ ت َ ن َع ْ ع ُ دَ ] ( مص مرکب ) خوشگذرانی کردن. در ناز و نعمت زیستن. در آسایش وفراغ بال بسر بردن. خوش بودن در زندگی:
سیه نامه چندان تنعم براند
که در نامه جای نوشتن نماند.( بوستان ).رجوع به تنعم و دیگر ترکیبهای آن شود.
( ~. دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل. )خوش - گذرانی کردن، عیاشی کردن.
خوشگذرانی کردن. در ناز و نعمت زیستن.
خوش - گذرانی کردن، عیاشی کردن.
💡 هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم
💡 هم کشش از آن و هم کوشش ز خود خواندن و راندن ز فوج دیو و دد
💡 مـؤ يد اين احتمال اين است كه: آيات مربوط به راندن شياطين به وسيله شهابها، بعد ازآيات مورد بحث قرار گرفته، و نيز دنبال آن مى فرمايد: (فاستفتهم اهم اشد خلقا ام منخـلقـنـا از ايـشـان نـظـريـه بخواه آيا خلقت ايشان مهم تر است، يا خلقت مخلوقاتى كه ماآفريده ايم...) كه باز در جاى خودش اين تاءييد را توضيح مى دهيم.
💡 زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر با سمند برق جولان، اسب چوبین راندن است
💡 از جواب خشک، چوب منع درویشان شدن دولت ناخوانده را از درگه خود راندن است
💡 خشونت علیه جامعه مسیحی عراق «به ویژه در بغداد و مناطق کردستان شمالی» به عنوان یک نگرانی مهم باقی ماندهاست و الگوی «تبعیض رسمی، آزار و اذیت و به حاشیه راندن مقامات حکومت اقلیم کردستان که این شرایط را تشدید میکند» وجود دارد..