تند باز
فرهنگ فارسی
جمله سازی با تند باز
تند سویم به غضب دید که برخیز و برو خسکم در ته پا ریخت که بگریز و برو
چو شبدیز من جَست از این تند رود ز من باد بر دوستداران درود
برانگیخت از جای شبرنگ تند ز تندیش شد تیغ خونریز کند
ز تند باد حوادث فتاده کشتی دل در آن محیط که او را کرانه نیست پدید
سپهبد بر آن درد تند از کمین به زیر آمد از پیل با گرز کین