تعزیت گفتن

لغت نامه دهخدا

تعزیت گفتن. [ ت َ ی َ گ ُ ت َ ] ( ع مص ) امر فرمودن ماتم زدگان و خویشان مرده را بصبر و شکیبایی. ( ناظم الاطباء ): خرچنگ تعزیت یاران گذشته و تهنیت حیات باقی ایشان بگفت. ( کلیله و دمنه ). گفت ای یار عزیز تعزیتم گوی که نه جای تهنیت است. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

امر فرمودن ماتم زدگان و خویشان مرده را بصبر و شکیبایی

جمله سازی با تعزیت گفتن

💡 شد وزارت بر تو گریان بر بساط تعزیت شد کفایت بی‌ تو گریان در لباس احتشام

💡 قدر وصالشان بدان یاد کن، آنک پیش ازین همچو زنان تعزیت بر سر و رو همی زدی

💡 در شو زمین ز اشک و بسوز آسمان ز آه کاین وقعه را رواست چنان تعزیت گری

💡 شو تعزیت کرم همی‌دار رو مرثیهٔ وفا همی گوی

💡 هر کجا ناله‌ایست سرگردان هم بدین تعزیت‌سرا برسان

💡 درگذر از ذکر و فکر و معرفت درد را بگزین و شو در تعزیت

گده یعنی چه؟
گده یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز