ترکمون زدن

فرهنگ معین

(تِ رِ. زَ دَ ) (مص ل. ) (عا. ) کاری را به ناشیانه ترین شکل انجام دادن، گند زدن، تِر زدن.

ویکی واژه

(عا.)
کاری را به ناشیانه ترین شکل انجام دادن، گند زدن، تِر زدن.

جمله سازی با ترکمون زدن

همی‌کرد خواهد ز چشمم جدا یکی رای باید زدن با شما
نه زآب اندکی سر برافراشتی نه چون ماهیان دم زدن داشتی
پای بشکن تا درین ره گام بتوانی زدن بگذر از سر گر درین سرمنزلت باید سری
دل ادبگه نازست دعوی هوس‌کم‌کن بایدت زدن چون موج پیش این‌گهر زانو
زاهدان بر زدن فسق کشیدند کمان عابدان بر سپه دیو گشادند کمین
چو او دشمن خویش در بر گرفت به یک دم زدن کار از سر گرفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال احساس فال احساس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال فنجان فال فنجان