تب بی دور

لغت نامه دهخدا

تب بی دور. [ ت َ ب ِ بی دَ / دُو ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب )تب نامنظم. نوبه غیرمنظم. تب دیوانه. رجوع به تب ودیگر ترکیبهای آن و نوبه غیرمنظم و تب مالت شود.

فرهنگ فارسی

تب نامنظم نوب. غیر منظم تب دیوانه.

جمله سازی با تب بی دور

بهاء الدّین که تا دور جهان بود نپندارم که چون تو یک جوان بود
ای منزل تو دل و دل از هجر تو ریش ای جای تو چشم و چشم از روی تو دور
آنانکه ز راه مهر او دور شدند زان مردم دور مردم ای دل بگریز
چون رخ بنمودی بده از لعل لبت کام در دور گل آن به که کند کس طرب و عیش
چون از تبار خویش ملکشاه دور شد گشتند ملک‌ جوی‌گروهی هم از تبار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تازه
تازه
فاک
فاک
تعامل
تعامل
پوزیشن
پوزیشن