بنات المها

لغت نامه دهخدا

بنات المها. [ب َ تُل ْ م َ ] ( ع اِ مرکب ) بقر وحشی. ( از المرصع ).

فرهنگ فارسی

بقر وحشی.

جمله سازی با بنات المها

الهی غیر از المهای تو جای شادی نیست و جُز از بندگیت روی آزادی نیست
جان من، شرح المهای هلالی بشنو که درین واقعه جانسوز بیانی دارم
تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن که دیده دیده المها، ترا ندیده ندیده
ثواب تب يك شب   حديث: 1 حدثنى محمد بن الحسن رضى الله عنهقال حدثنى سعد بن عبدالله عن القاسم بن محمد عن سليمان بن داود عن سفيان بن عيينه عنالزهرى قال سمعت على بن الحسين زين العابدين عليه السلاميقول حمى ليله كفاره سنه و ذلك لان المها يبقى فى الجسد سنه.
به مرگ کوه کن کَز وِی المها یاد می‌آید هنوز از کوه تا دم میزنی فریاد می‌آید
جان بهجران تو آخر چه المها که کشید؟ دل بدرد تو درآمیخت که آن عین دواست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
آموزگار
آموزگار
وادی
وادی
بنت
بنت
همچنین
همچنین