باده ممزوج. [ دَ / دِ ی ِ م َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) شراب که گلاب یا آب و مانند آن در آن آمیخته باشد. میرزا صائب راست: عالمی را کرد بیخود آن دو لعل آبدار باده ممزوج چندین نشأه هم میداشته ست ؟( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
شراب که گلاب در آن ریزند
جمله سازی با باده ٔ ممزوج
ابرار نسبت به میان استعداد خود، در پیمانهای مشخص، از شرابهایی ممزوج از چشمههای بهشتی مینوشند..
شراب صرف در پیمانه اش ممزوج می گردد فتاده است آبدار ازبس که لعل باده آشامش
2- فرهنگ جديد غرب،برخلاف گذشته خود، از مفاهيمى همچون غيب، شهود، اشراق، الهام، وحى و...، فاصله گرفته و آن ها را به طاق نسيان سپرده است. اما همه فرهنگهاىشرقى به نوعى با اين مفاهيم ممزوج هستند. همه معتقد به عالم غيب و دريافتهاى مبتنى بركشف و شهود و الهام و وحى اند.
در این سده، حمدالله مستوفی دربارهٔ اهالی کلیبر، که نزدیک بذ بودهاند، مینویسد: «مردمش از ترک و طالش ممزوجاند».
تا ابر کند می را با باران ممزوج تا باد به می در فکند مشک به خروار
می ممزوج را از صرف بهتر می توان خوردن زیاد از چشم باشد فیض لعل آبدار او