باد غریب درکن

لغت نامه دهخدا

باد غریب درکن. [ دِ غ َ دَ ک ُ ] ( ترکیب وصفی،اِ مرکب ) در تداول مردم شمیران و طهران، بادی که درآخر موسم ییلاق وزد و شهریان بمنازل خود بازگردند.

فرهنگ فارسی

بادی که در اواخر موسم ییلاق وزد

جمله سازی با باد غریب درکن

بقعه سید غریب، که در گویش محلی به غریب بقعه معروف است از دگر مناطق گردشگری لولمان می‌باشد.
من به امید تو گاهی می شدم دستانسرا تا تو رفتی شد غریب گلستان فریاد من
میلی نهاد خاطر، بر محنت غریبی با صد هزار حسرت، رفت از میان یاران
(۴) "دراسة حول غریب القرآن و الحدیث"، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهش دینی، شمـ ۱۲، زمستان ۱۳۸۴.
اگر از خویش نباشد خبرم نیست غریب در جهان هر که غریبست ز خویشش چه خبر
کنم یاد از اسیری چند و خاک شام چون بینم غریب خسته آواره بی خانمانی را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال احساس فال احساس فال ورق فال ورق فال رابطه فال رابطه