انور یزدی

لغت نامه دهخدا

انور یزدی. [ اَ وَ ی َ ] ( اِخ )از شاعران و از تاجرزادگان شهر یزد بود. او راست:
تا ز روی ماه خود روزی نقاب افکنده ایم
مهر را از تاب روی او بتاب افکنده ایم
داده ایم ار مهر آن مه را بدل منزل بلی
مهر او گنج است از آنش در خراب افکنده ایم
عشق وی هست ار گناه و زهد و سالوسی ثواب
از تو ای زاهد که خود از این ثواب افکنده ایم.( از مجمعالفصحاء ج 2 ص 63 ).

فرهنگ فارسی

از شاعران و از تاجرزادگان شهر یزد بود.

جمله سازی با انور یزدی

💡 مبارک پس از ترقی در نیروی هوایی مصر تا مقام «نایب رئیس‌جمهور» بالا رفت و پس از ترور انور سادات در ۶ اکتبر ۱۹۸۱ به ریاست جمهوری رسید.

💡 سید انور آزاد در غرب کابل دفتر آموزش موسیقی را با شماری از هنرمندان دمبوره ایجاد کرده‌است که به تربیت شاگرد نیز مشغول است.

💡 محلِ نورِ تَجَلّیست رایِ انور شاه چو قربِ او طلبی در صفایِ نیّت کوش

💡 گفته شده است از چشم مبارك حضرت مقدس نبوى - -صلى الله عليه وآله - اشك جارىشد و روى انور را مسح مى فرمود و صداى آن بزرگوار شنيده نمى شد.(258)

💡 چو از خورشید جود شاه روشن گشت کار او ز دونی غره شد یعنی که خود هستم مه انور

💡 عجب نبود اگر چون روز روشن شد شب وصلش که جام باده جویا مهر انور بود در دستم

میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز