اندوه زدا

لغت نامه دهخدا

اندوه زدا. [ اَ ه ْ زَ / زُ ] ( نف مرکب ) اندوه زدای. آنکه غم شخص را زایل کند. غمزدا. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

آن که یا آنچه غم و اندوه را زایل سازد، غم زدا.

جمله سازی با اندوه زدا

8- گريه و غم و اندوه در فراق عزيزان جايز است. ( وابيضت عيناه من الحزن )
میزد آب خرمی بر آتش اندوه من بر هوا لعلی که میافشاند نعل دلدلش
رفتم بر دربانش و بگفتم سخن خود گفتا «مبر اندوه که شد کانت به گوهر
5 - اندوه عميق مردم و سوگوارى آنان براى شهيدانى عزيز كه از دست داده بودند.
يكى از برادران كه يهودا نام داشت، با شگفتى پرسيد: برادرم يوسف ! مگرعقل خود را باخته اى، كه در ميان غم و اندوه، مى خندى ؟ خنده ات براى چيست ؟
به لب برآورد از حقّه بدن جانم به دستِ شعبده هر دم هزار بار اندوه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال عشقی فال عشقی