افتابه دار
فرهنگ فارسی
آنکه در خانه پادشاهان و اعیان رجال شغلش آفتابه داشتن است
جمله سازی با افتابه دار
دلیران آن بوم را بی گناه رود سر به دار و شود تن به چاه
ای شاه جهان تو بندگان داری چون رستم و طوس و بیژن و قارن
تو قلم به دست داری و جهان چو نقش پیشت صفتیش مینگاری صفتیش میستانی
بر حال من زار جگرخوار نبخشی آن دل که تو داری مگر از آهن و سنگ است
چنان شرم دار از خداوند خویش که شرمت ز بیگانگان است و خویش