ابو کیسه

لغت نامه دهخدا

ابوکیسه. [ اَ ک َی ْی ِ س َ ] ( اِخ ) البرأبن قیس السکونی. تابعی است. اواز سعدبن ابی وقاص و از او ایادبن لقیط روایت کند.

فرهنگ فارسی

تابعی است

جمله سازی با ابو کیسه

لیک چون بیچاره، زر، در کیسه‌اش بد ناپدید عاقبت هیزم‌فروش پیر سر تا پا پلید
گاهی چای دارچین را همراه با چای معمولی مصرف می‌کنند. امروزه چای کیسه‌ای دارچین نیز تولید و عرضه می‌شود.
۲۰۷ کامپکت در ابتدایی‌ترین پیکربندی برای بازار آمریکای لاتین و بدون کیسه هوا در سال ۲۰۱۰ ۱ ستاره برای ایمنی سرنشینان بزرگسال و ۲ ستاره برای ایمنی سرنشینان خردسال را از مؤسسه لاتین ان‌سی‌ای‌پی دریافت کرد.
جسته برات جان از او باز چو دیده روی او کیسه دریده پیش او جمله برات ریخته
زرش در کیسه اقبال و نان بر خوانچه دولت ستاره گفت بستان هین فلک گفتا بیاور هان
چشم ارز خون دل شودم تیره، باک نیست در جیب و کیسه خاک تو دارم، که توتیاست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ای چینگ فال ای چینگ فال آرزو فال آرزو